تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام...
تنها میان تن ها چه عاشقانه مانده ام
در بیهودگی انتظار پیوستن به تو چه بی صبرانه مانده ام
چه خوانه دوریت را بر سردر خانه نوشته اند
و من در نخواندن آن چه پافشارانه مانده ام
چه بسیار است دورویی ها ، فراموش کردن ها و گفتن ها
و من در این هم همه چه صادقانه مانده ام
رفیقان با نارفیقی خود رفیقند
من هنوز با آنان چه دوستانه مانده ام
خاستگاه من کجاست که من آن جا قنودن خواهم
من در پیمودن آن چه عاجزانه مانده ام
تنها میان تنها چه عاشقانه مانده ام
اس ام اس تازه داری ؟ بفرست ۰۹۳۹۷۲۲۰۴۰۰
●.●●..●● بقیه ی شعر در ادامه ی مطلب ●.●●..●●
کسب در آمد از اینترنت ( کلیک کنید )
این روزها
اینگونه ام، ببین؛
دستم، چه کند پیش میرود، انگار
هر شعر باکرهای را سرودهام
پایم چه خسته میکشدم، گویی
کت بسته از خم هر راه رفتهام
تا زیر هر کجا
حتی شنودهام
هر بار شیون تیر خلاص را
ای دوست
این روزها
با هرکه دوست میشوم احساس میکنم
آنقدر دوست بودهایم که دیگر
وقت خیانت است
انبوه غم حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیریست هیچ کار ندارم
مانند یک وزیر
وقتی که هیچ کار نداری
تو هیچ کارهای
من هیچ کارهام یعنی که شاعرم
گیرم از این کنایه هیچ نفهمی
این روزها
اینگونهام
فرهاد وارهای که تیشهی خود را
گم کرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان.
یاران...
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید
یک جنگجو که نجنگید
اما... شکست خورد
خیلی عالی بود شاعرش کیه؟اگه خودتی دمت گرم